برچسب : نویسنده : 1theotherthing8 بازدید : 141
در انتهای راهروی طبقه چهارم ساختمان E، پسری تنها نشسته است،...
برچسب : نویسنده : 1theotherthing8 بازدید : 128
برچسب : نویسنده : 1theotherthing8 بازدید : 122
برچسب : نویسنده : 1theotherthing8 بازدید : 148
برچسب : نویسنده : 1theotherthing8 بازدید : 132
سالها پیش استادمان گفته بود که از نقشه مملکت قاب بگیرید و آنرا با خوددتان به هر کجا که میخواهید ببرید. راست میگفت، از مملکتمان هیچ چیز به جز ویرانه ای باقی نمانده است. آری، اینجا هم غریبه ام. اما یک فرق وجود دارد، اینکه هم خودم و هم دیگران غریبه بودنم را به رسمیت میشناسیم،...
برچسب : نویسنده : 1theotherthing8 بازدید : 129
از هیچ چیز نمیترسم، در هر شرایطی خودم خواهم بود. برایم مهم نیست که چه اتفاقی بیفتد یا نیفتد با تمام وجود سعی میکنم که خودم باشم. که خودم را به رسمیت بشناسم. خودم را دوست داشته باشم و برای خودم احترام قائل باشم. انگار دیگر هیچ چیز برایم اهمیت ندارد.
برچسب : نویسنده : 1theotherthing8 بازدید : 149
میگوید آهنگ ایرانی هم روی گوشی دارم! کلی وقت دنبالش میگردد و بعد آهنگ
شروع میشود. از همان ابتدا تشخیص میدهم یک آهنگ از آغاصی. با هم بلند
میخوانیم: آمنه آمنه چشم تو جام شراب منه :)
برچسب : نویسنده : 1theotherthing8 بازدید : 159
روی صندلی، جلوی دوربین نشستم و آماده شدم برای عکس. گفت لبخند بزن. شاید منظورش این بود که اگر لبخند نزنی نمیشود. یک لبخند گذاشتم روی صورتم. عکس را که گرفت، گفت نایس پیکچر :)
برچسب : نویسنده : 1theotherthing8 بازدید : 166
کسی که راز شکیبایی را بداند، راه درست بهموقع پیش پایش باز میشود.
جنگوصلح- لئون تولستوی- جلد سوم- ص916
برچسب : نویسنده : 1theotherthing8 بازدید : 151